شنیدین میگن زندگی هیچ کسی به اندازه عکسهای اینستاگرامش،خوب و رنگی و زیبا، و به اندازه توییتها و پستهای وبلاگش،غم انگیز و تیره و تار نیست؟
این جمله رو همیشه به صورت پیش فرض تو ذهنم داشتم،اما چند وقت پیش تو اینستاگرام یه چیزی دیدم که خیلی زیاد متعجبم کرد و برق از سرم پرید.یعنی تا یکی دو روز باورم نمیشد.
یکی از پیجهایی که یکی دو ساله تو اینستاگرام دنبال میکنم،پیج یه خانم ایرانیه،که چند سال پیش با یه مرد هندی ازدواج کرده بود.خوشی و خوشبختی و سرزندگی و سفر و تفریح و زندگی لاکچری بود که از پستهاش میزد بیرون.
آدم سرحال و شوخ و شنگولی بود و من از محتوای پیج و پستهاش خوشم میومد.زیاد سفر و این ور و اون ور میرفت یه مدت،و تجربیات و مشاهدات خودشو از جاهایی که رفته بود مینوشت و این برام جالب بود.
این رو هم بگم که همسرش یه پزشک متخصص و مقیم آمریکاست.این خانم دو سال پیش از آمریکا برگشت ایران(به خاطر اون قانون مسخره ترامپ) و وزنش هم سی کیلو کم شد.همه فکر میکردن از غم دوری از خونه و زندگی و همسرشه.
یه مدت دچار افسردگی شده بود ولی بعد از چند وقت خودشو جمع و جور کرد و سفر میرفت و کارهای مختلفی انجام میداد و خلاصه روحیه شو حفظ کرد.
الان تازه چند ماهیه که مشکل ویزاش حل شده و برگشته آمریکا.تو این مدت همسرش یه خونه لاکچری خیلییییی قشنگ خریده بود.برای این خانم ماشین خریده بود.خلاصه دردسرتون ندم،خیلیها به این خانم حسودیشون میشد و شاید تو دلشون حسرت زندگیشو میخوردن(از رو کامنتهای نیشدارشون حدس میزنم).
به هر حال با اوضاع فعلی مملکت،جای حسادت هم داشت.یه زندگی رویایی و پر از رفاه تو آمریکا که آرزوی خیلیهاست...
اما یه روز یه پستی از این خانم دیدم که دیگه باعث شد به اون جمله اولی که نوشتم ایمان کامل بیارم.
چند روز پیش یهو اعلام کرد با همسرش دچار مشکلات و اختلافات خیلی شدیدی شده و میخواد طلاق بگیره.چرا؟چون آقای همسر،دست بزن داره.زنش رو به شدت محدود و کنترل میکنه و اجازه نمیده هییییچ جا بدون اجازه بره،اجازه هم که میگیره،مخالفت میکنه،جلو دیگران و تو جمع تحقیرش میکنه و هر وقت این خانم باهاش مخالفت میکنه کتکش میزنه!!!!!
میگفت اوایل ازدواجمون که رفتیم آمریکا تا سال بعدش که من رو از آمریکا اخراج کردن همش تو خونه حبس بودم و اجازه نداشتم هیچ جا بدون شوهرم برم.اگرم میرفتم عاقبتش کتک بود.افسرده و منزوی شدم.دلیل کاهش وزن شدیدش رو هم همین مسأله عنوان کرد.اونطوری هم که میگفت ظاهرا قضیه کتک زدن تو هند خیلی عادیه.مثلا اینکه تو خیابونهای هند ببینی یه مردی همسرش رو به باد کتک گرفته یه چیز عادی و نرماله.
خیلیها ازش پرسیده بودن اگه انقدر تو زندگیت مشکل داشتی و عذاب کشیدی چرا همیشه عکس و پست از سفر و خوشیها و عشق به همسرت میذاشتی؟جوابش این بود که من دلم نمیخواست مشکلات زندگیمو تو اینستاگرام به نمایش بذارم،چون معتقد بودم که مشکلات و غصههامو دو چندان میکنه.اگه حال خوب رو به اشتراک بذاری،حالت بهتر میشه و بالعکس...
آخرین باری که این خانم از همسرش کتک میخوره تلفن رو برمیداره و زنگ میزنه به پلیس و پلیس آمریکا هم دمش گرم،اومده بودن شوهرش رو از خونه برده بودن و بهش گفته بودن که تا یه مدت حق نداری برگردی خونه(حالا دیگه نمیدونم تا چه مدت)برده بودنش هتل.موقع خروج هم به خانمه گفته بودن پول داری؟مشکل غذا و خرید نداری؟(ببین چقدر برای انسان ارزش قائلن اونجا.یعنی جون و زندگی یه ایرانی تو یه کشور دیگه بیشتر از وقتی که تو کشور خودشه ارزش داره.)
من حقیقتا خیلی ناراحت شدم از اینهمه رنج و عذابی که اون زن دیده و باورش هم برام خیلی سخت بود.هیچ وقت فکرش رو نمیکردم.این هم یکی از شگفتیهای اینستاگرام...