loading...

Lady aryana

Content extracted from http://ladyaryana.blog.ir/rss/?1739112618

بازدید : 1516
دوشنبه 21 ارديبهشت 1399 زمان : 5:23
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

Lady aryana

شنیدین میگن زندگی هیچ کسی به اندازه عکس‌های اینستاگرامش،خوب و رنگی و زیبا، و به اندازه توییت‌ها و پست‌های وبلاگش،غم انگیز و تیره و تار نیست؟

این جمله رو همیشه به صورت پیش فرض تو ذهنم داشتم،اما چند وقت پیش تو اینستاگرام یه چیزی دیدم که خیلی زیاد متعجبم کرد و برق از سرم پرید.یعنی تا یکی دو روز باورم نمیشد.

یکی از پیج‌هایی که یکی دو ساله تو اینستاگرام دنبال میکنم،پیج یه خانم ایرانیه،که چند سال پیش با یه مرد هندی ازدواج کرده بود.خوشی و خوشبختی و سرزندگی و سفر و تفریح و زندگی لاکچری بود که از پستهاش میزد بیرون.

آدم سرحال و شوخ و شنگولی بود و من از محتوای پیج و پستهاش خوشم میومد.زیاد سفر و این ور و اون ور میرفت یه مدت،و تجربیات و مشاهدات خودشو از جاهایی که رفته بود مینوشت و این برام جالب بود.

این رو هم بگم که همسرش یه پزشک متخصص و مقیم آمریکاست.این خانم دو سال پیش از آمریکا برگشت ایران(به خاطر اون قانون مسخره ترامپ) و وزنش هم سی کیلو کم شد.همه فکر میکردن از غم دوری از خونه و زندگی و همسرشه.

یه مدت دچار افسردگی شده بود ولی بعد از چند وقت خودشو جمع و جور کرد و سفر میرفت و کارهای مختلفی انجام میداد و خلاصه روحیه شو حفظ کرد.

الان تازه چند ماهیه که مشکل ویزاش حل شده و برگشته آمریکا.تو این مدت همسرش یه خونه لاکچری خیلییییی قشنگ خریده بود.برای این خانم ماشین خریده بود.خلاصه دردسرتون ندم،خیلیها به این خانم حسودیشون میشد و شاید تو دلشون حسرت زندگیشو میخوردن(از رو کامنتهای نیشدارشون حدس میزنم).

به هر حال با اوضاع فعلی مملکت،جای حسادت هم داشت.یه زندگی رویایی و پر از رفاه تو آمریکا که آرزوی خیلی‌هاست...

اما یه روز یه پستی از این خانم دیدم که دیگه باعث شد به اون جمله اولی که نوشتم ایمان کامل بیارم.

چند روز پیش یهو اعلام کرد با همسرش دچار مشکلات و اختلافات خیلی شدیدی شده و میخواد طلاق بگیره.چرا؟چون آقای همسر،دست بزن داره.زنش رو به شدت محدود و کنترل میکنه و اجازه نمیده هییییچ جا بدون اجازه بره،اجازه هم که میگیره،مخالفت میکنه،جلو دیگران و تو جمع تحقیرش میکنه و هر وقت این خانم باهاش مخالفت میکنه کتکش میزنه!!!!!

میگفت اوایل ازدواجمون که رفتیم آمریکا تا سال بعدش که من رو از آمریکا اخراج کردن همش تو خونه حبس بودم و اجازه نداشتم هیچ جا بدون شوهرم برم.اگرم میرفتم عاقبتش کتک بود.افسرده و منزوی شدم.دلیل کاهش وزن شدیدش رو هم همین مسأله عنوان کرد.اونطوری هم که میگفت ظاهرا قضیه کتک زدن تو هند خیلی عادیه.مثلا اینکه تو خیابونهای هند ببینی یه مردی همسرش رو به باد کتک گرفته یه چیز عادی و نرماله.

خیلیها ازش پرسیده بودن اگه انقدر تو زندگیت مشکل داشتی و عذاب کشیدی چرا همیشه عکس و پست از سفر و خوشی‌ها و عشق به همسرت میذاشتی؟جوابش این بود که من دلم نمیخواست مشکلات زندگیمو تو اینستاگرام به نمایش بذارم،چون معتقد بودم که مشکلات و غصه‌هامو دو چندان میکنه.اگه حال خوب رو به اشتراک بذاری،حالت بهتر میشه و بالعکس...

آخرین باری که این خانم از همسرش کتک میخوره تلفن رو برمیداره و زنگ میزنه به پلیس و پلیس آمریکا هم دمش گرم،اومده بودن شوهرش رو از خونه برده بودن و بهش گفته بودن که تا یه مدت حق نداری برگردی خونه(حالا دیگه نمیدونم تا چه مدت)برده بودنش هتل.موقع خروج هم به خانمه گفته بودن پول داری؟مشکل غذا و خرید نداری؟(ببین چقدر برای انسان ارزش قائلن اونجا.یعنی جون و زندگی یه ایرانی تو یه کشور دیگه بیشتر از وقتی که تو کشور خودشه ارزش داره.)

من حقیقتا خیلی ناراحت شدم از اینهمه رنج و عذابی که اون زن دیده و باورش هم برام خیلی سخت بود.هیچ وقت فکرش رو نمیکردم.این هم یکی از شگفتی‌های اینستاگرام...

بازدید : 1206
سه شنبه 8 ارديبهشت 1399 زمان : 21:21
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

Lady aryana

دیشب ساعت ۹شب رفتیم بعد از مدت‌هاااا با ماشین یه چرخی بزنیم،آقا با دیدن شهر و خیابون‌ها انقدرررررر ناراحت شدم و حالم گرفته شد که نگو...

همممممه مغازه‌ها باز،مردم همه ریخته بودن بیرون و داشتن خرید میکردن.انگار نه انگار،انگار اصلا چیزی به اسم کرونا وجود نداره و نداشته.خیلی بی خیال و ول انگارانه...

واقعا که مردم و حکومت‌ها خیلی شبیه به همدیگه هستن.

هر چقدر ابراز تأسف کنم باز هم کمه.میدونم که اوضاع اقتصادی به شدت خرابه،خیلی هم نمیشه مردم رو سرزنش کرد.ولی دیشب از ته قلبم یه عده رو مورد لعنت قرار دادم و پیش خدا خیلی ناله و نفرین کردم.

فقط هم خدا رو شکر میکنم که بچه ندارم.اصلا این خراب شده،جای بچه به دنیا آوردن نیست.حالا نمیدونم شاید اینها رو از رو عصبانیت دارم میگم و ممکنه دو روز دیگه یادم بره و نظرم عوض بشه.ولی امیدوارم نظرم عوض نشه و هیچوقت تو این مملکت بچه به دنیا نیارم.حداقل نه تا وقتی که اوضاع اینطوریه.

خدایا تو خودت شاهد همه چیز هستی،خودت یه کاری بکن.فقط خودت،کاری از ما برنمیاد...

چرا دلت برامون نمیسوزه؟تا کی قراره زجر بکشیم؟

بازدید : 1368
سه شنبه 8 ارديبهشت 1399 زمان : 21:21
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

Lady aryana

سلام سلااااااام.

حالتون چطوره؟؟حال و احوالتون تو این ایام کرونایی و قرنطینه چطوره؟

بچه‌ها من چند روزیه موقع ظرف شستن یا آشپزی کردن یا موقع صبحانه خوردن اگه تنها باشم تو یوتیوب ویدیوهای مهشید (mahshidtopia) رو میبینم و نمیدونید چقدر لذت میبرم از دیدن ویدیوهاش.چیز خاصی هم نیست‌ها،از زندگی روزمره اش فیلم میگیره و میذاره یوتیوب ولی به قدری که این آدم شیرین و دوست داشتنی و صاف و صادقه که همین باعث جذابیتش برای من شده.از بین کسانی هم که تو اینستاگرام فالوور زیاد دارن(بهشون میگن اینفلونسر؟؟دقیق نمیدونم) تنها کسیه که چند ساله فالوورش هستم و دلمو نزده و آنفالوش نکردم.من تعداد پیج‌هایی که فالو کردم خیلی خیلی کمه.هر چند وقت یکبار هم یکی دو تاشونو آنفالو میکنم چون جذابیتشون رو بعد از یه مدت برام از دست میدن.دلیل اینکه از مهشید خوشم میاد اینه که همیشه خودشه ( یا حداقل من اینطور برداشت میکنم) و هیچوقت سعی نمیکنه خودش و زندگیشو بهتر از اون چیزی که هست نشون بده.اهل مطالعه هست به شدت و همین باعث میشه قشنگ حرف بزنه و چیزای جالبی برای گفتن داشته باشه.آدم خلاقی هم هست و تفکرات جالبی داره.خلاصه که ازش خوشم میاد.

حالا هدفم از اینهمه روده درازی،معرفی مهشید نبود اصلا.میخواستم بگم که این مدت بیشتر از هر زمان دیگه‌‌‌ای احساس نیاز به دونستن زبان انگلیسی کردم.قبل از این همیشه احساس میکردم یه چیزیه که باید یاد بگیرم و دونستنش خوبه و یه فضیلت محسوب میشه و جدا از این واقعا چرایی خاصی برای یادگیری زبان به ذهنم نمیرسید.اما این چند وقت چقدر حسرت خوردم و چقدر احساس نیاز به دونستن انگلیسی داشتم رو خدا میدونه.حالا میگم چرا...

آقا ما یه روز اومدیم لباس و جوراب یوگا پوشیدیم،نور محیط رو کم کردیم،مت یوگا رو آوردیم و لپ تاپ رو به تلویزیون وصل کردیم و اولین قسمت از سی روز یوگا با آدرین رو از تو یوتیوب پخش کردیم و نشستیم به تمرکز و مراقبه.با خودم گفتم این دوران قرنطینه بههههترین فرصته که من سی روز یوگا با آدرین رو کار کنم . کلی هم ذوق داشتم.ولی بعد از ده دقیقه با لب و لوچه آویزون وقتی دیدم هیچی از حرفاشو متوجه نمیشم و اصلا حس خوبی بهم نمیده خاموشش کردم.

یه اپلیکیشن خیلی خوب دانلود کردم رو گوشیم،اولش فکر کردم فقط موسیقی برای مدیتیشنه،بعد متوجه شدم خیلی فراتر از اونه و یکسری چیزهای دیگه‌‌‌ای هم در مورد مدیتیشن داره که البته درک و فهمیدن اونها هم مستلزم دونستن زبان انگلیسیه.

انگیزه دیگه ام برای یادگیری زبان،اینه که کلی یوتیوبر‌های دیگه مثل مهشید هستن که چه بسا محتوای ویدیوهاشون هم جالبتر باشه،اما انگلیسی زبانن و من باید زبان بلد باشم تا بفهمم چی میگن.کلا زندگی روزمره آدمهای مختلف خیلی برام جالبه و تو وبلاگها هم اونهایی که روزمره نویسی میکنن رو خیلی دوست‌ دارم.

خلاصه که تو یوتیوب و این ور و اون ور کلی چیزای باحال و جالب هستن که من دلم میخواد ببینمشون و بفهمم چی میگن و میخوام از این به بعد با جدیت بیشتری زبان بخونم(اینم بگم که من از اول اسفند هر روز زبان خوندم و تمرین کردم،امیدوارم فایده‌‌‌ای داشته باشه)

بازدید : 1801
سه شنبه 26 اسفند 1398 زمان : 2:38
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

Lady aryana

روزهای اولی که اخبار رسمی‌ورود کرونا به کشور منتشر شد که فکر کنم حدودای یکم اسفند بود تا چند روز خیلی نگران بودم و استرس داشتم،با اینکه تو تلگرام عضو گروه‌ها و کانال‌های زیادی نیستم اما هر چی تلگرام رو باز میکردم پر بود از اخبار نگران کننده و استرس زا در مورد کرونا.مضاف بر اون جناب همسر لطف نموده ما رو از جدیدترین اخبار مطلع میکردن.خلاصه که اون چند روز خیلی پر تنش بود.یه گروه فامیلی بود که لحظه به لحظه در مورد کرونا پست میذاشتن و ول کن قضیه هم نبودن.از اون گروه اومدم بیرون.به همسرمم گفتم جون مادرت انقد لحظه به لحظه بهم خبر بد نده.اون چند روز خیلی حساس و شکننده شده بودم.هر چند روز یه بار سر سفره یا موقع ظرف شستن یهو میزدم زیر گریه laugh

خلاصه که پیگیر اخبار نمیشم و فقط سعی میکنم همه نکات بهداشتی رو رعایت کنم و هفته‌‌‌ای یکبار تحت اقدامات و تدابیر امنیتی شدید میریم مایحتاج یه هفته مونو میخریم و برمیگردیم و الان یه مقدار حال روحیم بهتره.

اما جدا از این مسایل،خیلی هم از اوضاعی که پیش اومده شاکی نیستم.درسته مرگ و میر زیاد بود،استرس و نگرانی هست ولی یه جورایی انگار عادت کردم به این وضعیت و دارم سعی میکنم ازش استفاده مثبت کنم.

به صورت منظم و مداوم هر روز سر ساعت مشخص زبان میخونم،هر روز یک ساعت کتاب میخونم و روزی یه قسمت از سریال this is us رو میبینم که به نظر من خیلی قشنگه و دوسش دارم.

روزی دو بار هر بار به مدت ده دقیقه مدیتیشن و تمرین آگاهانه نفس کشیدن رو انجام میدم.

از وقت زیادی هم که این روزها دارم برای مرتب و تمیز کردن تدریجی کابینت‌ها و گوشه و کنار خونه استفاده میکنم.نظم و تمیزی خیلی برام مهمه و یه جورایی بعد از این کار حس آرامش بهم دست میده.

راستش این قرنطینه بهم این فرصت رو داد که یه سری عادت‌های مثبت رو در خودم و زندگیم شکل بدم و الان نسبتا حس رضایت مندی دارم.فقط اگه بتونم این روزانه بیست دقیقه ورزش رو هم در خودم نهادینه کنم خیلی خوب میشد.

علاوه بر همه این‌ها،این مدت با یه انسان خیلی عزیز به اسم ایمان ابریشمچی آشنا شدم که تایم کوچ هستن و در حوزه مدیریت زمان فعالیت میکنه.البته منظورم از آشنایی اینه که با کانال تلگرام و پادکست‌های خوبش آشنا شدم.آشناییم خیلی اتفاقی و تصادفی بود و اولش تو اپلیکیشن ناملیک چند تا از پادکست‌هاشو شنیدم.اونقدر خوشم اومد که مشتاق شدم و رفتم کانال تلگرامشو پیدا کردم و دیدم کلی پادکست دیگه هم اونجا هست.هر روز یه دونه شو با دقت گوش میدم و مدام این جمله میاد تو ذهنم که وای این دقیقا همون چیزیه که من احتیاج داشتم.چقدر خوبه.

به شدت بهتون توصیه میکنم عضو کانالش بشید و پادکست‌هایی با عنوان کوله پشتی که البته مال پارسال هست رو از اول گوش بدید.مطمئنم خیلی‌هاتون خوشتون میاد.در مورد چیزهایی صحبت میکنه که من مشابهش رو نشنیدم یا کم شنیدم.خیلی هم جذاب و گیرا صحبت میکنه.خلاصه که اگه دلتون میخواد زندگی تون غنی تر بشه حتما گوش بدید.

TimeCoachTQ

این پست رو چند روزی بود که میخواستم بنویسم تا این که دوست وبلاگی خوبم،مشتاق الیه عزیز،چالشی رو به راه انداخت با موضوع دوران قرنطینه خود را چگونه میگذرانید؟من رو هم دعوت کرد.من هم دلم میخواد آی دا عزیزم رو به این چالش دعوت.آی دا اصلا مجبور نیستی بنویسی،اگه دلت خواست و حوصله شو داشتی بنویس.

بازدید : 1233
سه شنبه 26 اسفند 1398 زمان : 2:38
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

Lady aryana

دو سه روز پیش همسرم گفت ظاهرا ممنوعیت فروش ماسک و دستکش توسط داروخانه‌ها،برداشته شده و قراره همه داروخانه‌ها ماسک و دستکش به مردم بفروشن.

به همین خاطر امروز به چند تا داروخونه سر زدیم به امید یافتن دستکش لاتکس و ماسک n95،همه شون هم بلا استثنا گفتن هیچی نداریم.از همه شونم پرسیدم که پس چی میگن به داروخونه‌ها ماسک و دستکش دادیم و ممنوعیت فروشش برداشته شده؟گفتن اصلا همچین چیزی نیست،یکیشون هم گفت خانم به خدا نامه داریم که هیچ داروخونه‌‌‌ای حق نداره ماسک و دستکش به مردم بفروشه.

از یه سوپر مارکت بزرگ هم سراغ دستکش لاتکس رو گرفتم چون شنیده بودم که یکی دو هفته پیش میفروختن،گفتن نداریم.گفتم آخه اون اوایل داشتید...گفت:آره داشتیم یه روز اومدن همه شونو جمع کردن بردن.گفتم کیا؟گفت:مأمورها...

آخر سر بعد از کلی گشتن،یه سوپر مارکت پیدا کردم بسته‌های ده تایی دستکش لاتکس داشت،بسته‌‌‌ای سیزده تومن.ده بسته شو خریدم صد و سی تومن.دقیقا دو برابرقیمت در حالت عادی...

احساس میکنم اون انتقام سختی که میگفتن،هنوز تموم نشده.حالا حالاها باید ازمون انتقام سخت بگیرن.از ما مردم...

امروز شنیدم ایران دو میلیون ماسک به عراق اهدا کرده،راست و دروغشو نمیدونم ولی خیلی دلم سوخت.درد داشت...

بازدید : 4137
پنجشنبه 21 اسفند 1398 زمان : 23:36
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

Lady aryana

نمیدونم اثرات قرنطینه س یا چی،ولی چند روزه رو دور بهونه گرفتن و نق زدنم.اعصابم خرده و هی دلم میخواد به یه چیزی گیر بدم.فکر میکنم اینکه همسر چند روزه سر کار نمیره و داره دور کاری میکنه خیلی رو اعصابمه.در وضعیت عادی و نرمال،اگر بیست و چهار ساعت رو به سه قسمت تقسیم کنی،یک قسمتش سر کاره،یک قسمتش خوابه،اون یک قسمت باقی مانده هم تو فضای مجازی.اون وسط مسطا اگه حالشو داشته باشه یکی دو جلسه در هفته یه ورزشی هم میره اونم با هزار اصرار و خواهش و تمنای من...

حالا به خاطر وضعیت فعلی کشور و این ویروس کرونا،این تقسیم بندی هم تغییر کرده،به این شکل که نصف مدت خوابه،باقی هم تو فضای مجازی...هر از گاهی یه فیلمی‌هم میبینیم.

انصافا شما جای من باشید حرص نمیخورید؟اعصابتون خرد نمیشه؟اگه کسی نظری داره لطفا بیاد به منم بگه،شاید من توقعاتم غیر منطقیه.

میگم چرا نمیشینی دو صفحه کتاب بخونی؟میگه من یه زمانی به اندازه موهای سر تو کتاب خوندم.این فضای مجازی نمیذاره آدم کتاب بخونه و تأثیرات فضای مجازیه و ...

چرا یه کاری برای پیشرفت شخصیت انجام نمیدی؟میگه خودت چه پیشرفتی تو زندگیت داشتی که از من توقع پیشرفت داری؟سه ساله داری فلان آزمونو شرکت میکنی قبول نمیشی و هزار تا حرف مفت دیگه.

اینا رو اینجا نوشتم که یادم بمونه از آدم احمقی که توهم دانایی داره،آدمی‌که حاضر نیست روزی دو صفحه کتاب بخونه،آدمی‌که هیچ تلاشی برای پیشرفت شخصی و پیشرفت رابطه اش نمیکنه،بچه دار نشم.

سال پیش قرار گذاشتیم تو این یکی دو سال بشینیم حسابی در زمینه کودک و تربیت فرزند و این جور مسایل کتاب بخونیم.نتیجه اش چی شد؟رفتیم دو جلد کتاب خیلی خوب خریدیم.ولی اون فقط نشست نصف یکی از کتابها رو خوند.

من عمرا بخوام از چنین آدمی‌بچه دار بشم.بچه بیاریم اونوقت آقا طبق معمول بره سر کار و بیاد خونه تا آخر شب تو این فضای مجازی کوفتی باشه و من و بچه هم پشمش نباشیم و تو هیچ چیزی مشارکت نکنه.

نمیدونم شاید من خیلی کمالگرا هستم،ولی به نظرم آدمی‌که به پیشرفت شخصی خودش اهمیت نده و خودشو دوست نداشته باشه،به شریک زندگیش و باقی آدمهای اطرافش هم اهمیت نمیده.

منظورم از پیشرفت شخصی چیه؟کارهای کوچک و ساده‌‌‌ای مثل روزی نیم ساعت کتاب خوندن،روزی یه ربع بیست دقیقه ورزش کردن،یاد گرفتن یه چیز جدید در طول روز،یه ذره محبت کردن به اطرافیانت و ...

من کلافه میشم اگه زیاد تو فضای مجازی باشم،کلافه میشم اگه آدمهای دور و برم مدام کله شون تو موبایلشون باشه.این چه زندگیه آخه؟؟؟

بازدید : 1568
پنجشنبه 21 اسفند 1398 زمان : 23:36
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

Lady aryana

خبرت هست که بی روی تو آرامم نیست

طاقت بار فراق این همه ایامم نیست

یازده روز میشه که تو خونه ام و غیر از سوپر مارکت و سبزی فروشی محل،جایی نرفتم و رسما دارم قاطی میکنم.این کرونا چی بود دیگه تو این شرایط؟

دلمون به یه اسفند ماه خوش بود که اونم به فنا رفت.همیشه عاشق اسفند ماه بودم.حال و هواشو خیلی دوست داشتم.حس خوبی داشتم تو اسفند ماه...

بعدها دلیل دیگه‌‌‌ای هم برای دوست داشتن اسفند پیدا کردم.تولد محبوب دلم سوم اسفند بود.

باری به هر جهت،انگار این همه بلایی که تو ۹۸ لعنتی سر این ملت اومد کافی نبود و کرونا هم بهش اضافه شد تا کلکسیونمون تکمیل بشه و سال رو اینجوری باشکوه به پایان ببریم.

سال ۹۸،سال داغدار شدن پدرها و مادرهای خیلی زیادی بود.سال خون بود...

خدایا میشه تو سال ۹۹یه کم روی خوشی و آسایش بهمون نشون بدی؟باور کن یادمون رفته.هر روز و هر روز خبر بد شنیدن تا کی آخه؟

دارم یه لیست از کتابهایی که تو سال ۹۹میخوام بخونم تهیه میکنم.میشه شما دوستهای خوبم لطف کنید و اسم کتابهایی که خوندید و خوشتون اومده رو برام بنویسید؟هر چی که بوده،هر چی که از نظرتون قشنگ و تأثیرگذار بوده رو برام بنویسید.در موردشون سرچ میکنم و اگه با سلیقه ام همخوانی داشت حتما میذارمش توی لیستم.ممنون میشم ازتون.

بازدید : 1826
پنجشنبه 21 اسفند 1398 زمان : 23:36
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

Lady aryana

من معمولا موقع صبحانه خوردن تنها هستم و از اینکه در سکوت صبحانه بخورم اصلا خوشم نمیاد و دلم میگیره.زمانی که تازه ازدواج کرده بودم صبح ساعت ۷بیدار میشدم و همراه با آماده کردن و خوردن صبحانه،برنامه حالا خورشید رو نگاه میکردم.اون اوایل برنامه شون جالب بود،حداقل برای من که نمیخواستم تو سکوت صبحانه بخورم خوب بود.ولی بعدا مخصوصا سری آخر برنامه شون افتضاح شد و نگاه نکردم.در حال حاضر هم از هیییییچ کدوم از برنامه‌های صبحگاهی صدا و سیما خوشم نمیاد به دلایل زیاد.

یه مدت هم هر روز یک یا دو اپیزود از سریال بیگ بنگ رو میدیدم.ولی دیگه اون رو هم چند دور نگاه کردم و برام تکراری شده.یه مدت داستان صوتی گوش میدادم(جودی ابوت) که خیلی برام لذت بخش بود و از تموم شدنش خیلی غصه ام گرفت.

الان چند وقته که پادکست‌های بی پلاس رو گوش میدم که اونها هم برام خیلی جالبن و از شنیدنشون هم لذت میبرم هم یه چیزی هم به اطلاعاتم‌‌ اضافه میشه.مخصوصا اون پادکست‌هایی که موضوعشون تاریخیه رو خیلی دوست دارم.

شنبه‌ها هم قسمت جدید برنامه چند شنبه با سینا رو تو یوتیوب نگاه میکنم،البته نصفشو میبینم چون برنامه اش طولانیه و من هم باید برم سر درس و مشقم.یا یه مدت مصاحبه‌های مکس امینی با ایرانی‌های موفق خارج از کشور رو میدیدم و خیلی بهم انگیزه میداد.

حالا هدفم از این پست این نبود که برنامه صبحانه خوردنم رو براتون توضیح بدم،هدفم این بود که بپرسم شما تو این تایم چه کاری انجام میدید؟کسی هست که مثل من دلش بخواد یه برنامه جالب در حد بیست یا سی دقیقه ببینه یا بشنوه؟تو یوتیوب یا پادکست به درد بخور چیزی سراغ دارید؟

کلا اگه کسی چیزی به ذهنش میرسه ممنون میشم به منم معرفی کنه چون یه مدته خیلی در این زمینه احساس خلا میکنم.اگرم چیزی به ذهنتون نمیرسه بازم دلم میخواد در مورد صبحانه خوردنتون برام بنویسید.اصلا چی میخورید؟چیکار میکنید؟دوست دارید تنهایی صبحانه بخورید یا خوشتون نمیاد؟

تعداد صفحات : 0

آمار سایت
  • کل مطالب : 8
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 1
  • بازدید کننده امروز : 1
  • باردید دیروز : 0
  • بازدید کننده دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 3
  • بازدید ماه : 73
  • بازدید سال : 144
  • بازدید کلی : 27176
  • کدهای اختصاصی